ریتم آهنگ

شناخت زندگی و آثار اوژن دلاکروا

شناخت زندگی و آثار اوژن دلاکروا

فردیناند ویکتور یوژن دلاکروا

 

(به فرانسوی: Ferdinand-Victor-Eugene Delacroix)

 

(1798 - 1863)

 

یوژن دلاکروا بزرگترین نقاش رمانتیسیسم فرانسوی است. دلاکروا جایگاه مهمی در تاریخ نقاشی غرب دارد. او را آخرین نقاش کلاسیک و اولین نقاش مدرن می دانند. و این ویژگی که در عین حال حکایت از اهمیت نقاشی او دارد را می توان امتدادی بر دقت و اصالت نقاشی او دانست. «هم آخر و هم اول» به این معناست که نماد آخرین نفس های یک جریان و گام های اولیه جریان بعدی است.

 

یوژن نه سال پس از انقلاب فرانسه در 62 آوریل 1798 در نزدیکی پاریس متولد شد. فرانسوا دلاکروا پسر قانونی چارلز البته موارد دیگری نیز در این رابطه وجود دارد. گفته می‌شود که چارلز موریس دو تالیران، دوست خانوادگی هنرمندی که بعداً وزیر امور خارجه ناپلئون شد، ادعا می‌کند که پدر یوجین است.

 

او استعدادهای هنری بسیاری را از مادرش به ارث برده است. کار دلاکروا با هدیه ای از عمویش آغاز شد که شامل جعبه ای پر از نقاشی بود. در شانزده سالگی پدر و مادرش فوت کرده بودند و اموال خانواده اش به هدر رفته بود. بعدها که بزرگ شد در جایی نوشت: «هیچ وضعیتی بدتر از این نیست که ندانیم هفته بعد کجا غذا بخوریم».

 

نقاشی های او اولین بار در بیست و چهار سالگی در سالن پاریس به نمایش گذاشته شد. او آنقدر فقیر بود که نتوانست برای یکی از تابلوهایش که عریض و عظیم بود قاب بسازد و اگر خیری برایش قاب نمی داد شاید هرگز به نمایش در نمی آمد. تابلوی «دانته و ویرژیل» طرحی است برگرفته از کتاب «کمدی الهی» شاعر و نویسنده ایتالیایی دانته آلیگری. راهنمای دانته در سفری فوق‌العاده به جهنم، ویرجیل، شاعر ایتالیایی است که قرن‌ها قبل از دانته می‌زیسته است.

 

بهترین نقاشی های یوژن دلاکروا دری تازه به روی هنر گشوده و مضامین دوران کلاسیک را شکسته و رنج های جسمی و روحی مردم را به تصویر می کشد. به همین دلیل است که برای هر هنرمندی که برای برهم زدن کلاس درس تلاش می کند، ضعف های عجیب و نوآوری های شگفت انگیزی در هنر او وجود دارد. سبک قدیمی و قرار دادن یک سبک جدید. نقاشی او به اصطلاح کمی است، برخی از ترکیبات آن غیر یکنواخت و ضعیف است. اشکال از پس زمینه جدا می شوند، خیلی بزرگ یا خیلی کوچک. دلاکروا نقاش پرکار بود و با سرعتی شگفت انگیز نقاشی می کرد و در سبک های مختلف کار می کرد. نقاشی‌هایی غوطه‌ور در نور و رنگ، یادآور رامبراند از نظر تاریکی و تاریکی، پرتره‌های حیوانات، گل‌ها، مناظر جنگلی، فضای داخلی آرام و همه چیز، همه غرق در رنگ، رنگ‌هایی که گاهی بدون ترس با هم ترکیب می‌شوند. از او 9140 اثر هنری از جمله نقاشی رنگ روغن، پاستل و آبرنگ و همچنین طراحی های مختلف به جا مانده است.

 

در مدت کوتاهی هنر دلاکروا مورد توجه و تحسین قرار گرفت و او یکی از هنرمندان معاصری بود که توانست زندگی راحت را ارائه دهد. پل سزان درباره او می گوید: «همه ما دلاکروا را نقاشی می کنیم. او هنرمند مهمی است زیرا مانه، رنوار، ماتیس، دوگائل همه چیز را مدیون او هستند. تابلوی معروف پیکاسو "گرنیکا" تقلیدی مستقیم از نقاشی دلاکروا است که در اعتراض به کشتار 20000 یونانی در جزیره کیوس است.

 

دلاکروا یکی از اولین کسانی بود که برای نقاشی مناظر و مردم آفریقا به این قاره سفر کرد و شش ماه را صرف کاوش و مشاهده کرد. در الجزایر به او اجازه ورود به حرم داده شد و پس از این بازدید تابلوی معروف "زنان الجزایر" خلق شد که بسیاری از منتقدان آن را شاهکار دلاکروا می دانند. علاوه بر نقاشی های او، یادداشت هایی نیز وجود دارد. این را دلاکروا به یادگار گذاشت که در واقع روایتی ظریف و لطیف از زندگی اوست که از شخصیت های بزرگی چون شوپن، ژرژ ساند، ویکتور هوگو و الکساندر دوما یاد می کند. یک روز ژرژ ساند از دلاکروا دعوت می کند که به خانه برود و به پیانوی شوپن گوش دهد. صحنه اجرای شوپن آنقدر بر دلاکروا تأثیر گذاشت که شوپن را به سمت پیانویی می کشاند که نویسنده معروف ژرژ ساند در کنار آن قرار دارد. این تابلوی نفیس توسط یک هنرمند سرکش از وسط نصف شده و تصاویر هر یک از این دو هنرمند را جداگانه به فروش می رساند. اکنون یکی از این نمادها در موزه لوور و دیگری در موزه کپنهاگ است.

دلاکروا زمانی که بیماری به بدنش سرازیر شد در آکادمی هنرهای زیبای فرانسه پذیرفته شد و جان سالم به در نبرد، اما دلاکروا که مادام العمر از جامعه عالی و هنری فرانسه اخراج شده بود، دعوت آکادمی را رد کرد. اگرچه هنر او مورد توجه و تایید طبقه جدید روشنفکران و جامعه هنری جدید بود، اما منتقدان قدیمی تا پایان عمر ارزش هنری او را باور نداشتند.

 

در 13 اوت 1863، دولاکروا در سن شصت و پنج سالگی درگذشت. یکی از آخرین حرف هایش این بود که می خواست زنده بماند و آثار دیگری خلق کند که در سرش می جوشید.

 

همانطور که یکی از منتقدان سال گذشته در نمایشگاه دلاکروا در پاریس گفت: "یوژن دولاکروا یکی از جوایز ملی فرانسه است".

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”